انتشار: فروردین 07، 1402
بروزرسانی:
25 تیر 1404
سئوکارها: آیا از "سندرم ایمپوستر" رنج می برید؟
W: «زمانی که رئیس من در آژانس قدیمی من به من گفت که سئو را کشف کنم و ما را مجبور کرد قبل از اینکه حتی نتایج را ببینم شروع به فروش کنیم. از آن زمان به بعد احساس کردم که باید بازی کنم. برای من شروع بدی بود.»
ن: من فکر نمی کنم که سندرم خیانتکار را بتوان به یک لحظه از زمان تنزل داد. برای من وضعیتی است. این می تواند در هر زمان، با شدت های مختلف ایجاد شود.
W: «اینجا و آنجا. حضور در Local SEO Guide به من نشان داده است که سئو واقعاً قوانین مشخصی ندارد و همه باید بفهمند که چه چیزی برای وب سایت بهترین است. اگرچه چند چیز مهم هستند: محتوا، پیوندها و سئو فنی.
این هفته می خواستم در مورد سندرم ایمپوستر در دنیای سئو صحبت کنم.
ج:"تولد؟ لول، اوه احتمالا اوایل کار در مشاغل اولیه، مردم می پرسیدند که آیا می توانم کار x را انجام دهم، و من با «می توانم تلاش کنم/مطمئن» پاسخ می دهم. من این کار را انجام می دادم، و معمولاً خوب بود، اما همیشه مطمئن بودم که چیزی را از دست می دهم. مطمئناً این ایمیلی که من فرستادم، اگر مدیرم آن را بررسی نکند، کل شرکت را خراب می کند. من به انجام کارهایی ادامه دادم مطمئن بودم که کسی می خواهد بفهمد که من آن را جعلی می کنم. آنها هنوز من را نگرفته اند."
ج:گاهی؟ بیشتر در سناریوهای خاصی که می دانم دانشم محدود است، جایی که می دانم اگر بیشتر در مورد X یا Y یاد بگیرم، می توانم کاربرد بیشتری داشته باشم یا یک مفهوم را بهتر توضیح دهم. مثلاً، اگر یک مشکل فنی سئو مخصوص رندر JS وجود داشته باشد که باید آن را به گونه ای شرح دهم که توسعه دهنده بتواند مشکل را حل کند و آن را برطرف کند، می دانم که درک کامل تر از کتابخانه های رندر JS باعث می شود که به نظر برسم. مثل یک احمق کمتر
فکر می کنید چه چیزی باعث ایجاد سندرم فریبنده شما شده یا آن را بدتر کرده است؟
ج:"انصافاً حرکت به سمت چیزهای STEM بیشتر آن را از برخی جهات بهبود بخشید و در برخی دیگر آن را بدتر کرد. من همیشه در دروس علوم انسانی خوب بودم و همین باعث می شد در آنجا اعتماد به نفس زیادی داشته باشم، اما همیشه احساس می کردم چیزی را در مورد علوم و ریاضی از دست می دهم. من فکر می کردم که زمینه های STEM چیزی در مورد آنها دارند که آنها را سخت تر یا استرس زاتر از موضوعات دیگر می کند (آنها ندارند). این فقط... باعث شد که به چیزها بیش از حد فکر کنم و استرس داشته باشم. کاری که من هنوز انجام می دهم.»
ج:"من تقریباً هر روز به طرق مختلف سندرم ایمپوستر را تجربه می کنم. از آنجایی که من عصبی هستم، از کودکی این احساس را داشتم.»
فکر می کنید چه چیزی باعث ایجاد سندرم فریبنده شما شده یا آن را بدتر کرده است؟
ج:"فکر می کنم همیشه از سندروم فریبنده رنج می برم، عمدتاً به این دلیل که پست های هدف برای موفقیت یا بزرگسالی همیشه متحرک هستند."
این پست در تاریخ 2023/03/23 ویرایش شد تا اعضای جدید تیم را در اختیار بگیرند.
معرفی
آیا هنوز از سندرم ایمپوستر رنج می برید؟
آیا هنوز از سندرم ایمپوستر رنج می برید؟
چگونه از سندرم ایمپوستر بهبود یافتید؟
آیا هنوز از سندرم ایمپوستر رنج می برید؟
چه کارهایی برای تسکین این احساسات انجام داده اید؟
فکر می کنید چه چیزی باعث ایجاد سندرم فریبنده شما شده یا آن را بدتر کرده است؟
من برای اولین بار سندرم ایمپوستر را زمانی تجربه کردم که هم تیمی های (شگفت انگیز)م در اولین ماه حضورم در LSG به من تبریک گفتند. آنها گفتند که من کار خوبی با سئو انجام می دهم، اما احساس می کردم که دارم ... کارم را انجام می دهم، نه اینکه به گونه ای فراتر از آن عمل کنم که مستلزم تحسین باشد. فکر کردم: «مطمئناً، من از چیزی دور می شوم. این فقط یک مسئله زمان است که من متوسط \u200b\u200bهستم.” و با این حال... من نبودم. دو سال دویدن!
سندروم ایمپوستر در میان افرادی که تازه کار خود را شروع کرده اند رایج است، اما از شیوع آن حتی در میان افرادی که «متخصص» هستند یا سال هاست که سئو کار می کنند، شگفت زده خواهید شد. در اینجا چند تجربه برخی از همکاران من با سندرم ایمپوستر وجود دارد:
مصاحبه 1: جس پک، مهندس یادگیری ماشین
از چه زمانی شروع به تجربه سندرم ایمپوستر کردید؟
ج:"بهترین چیزی که می توانم از خودم بخواهم این است که روی بهترین بودنم کار کنم و امیدوارم که جهان به من شانس بیاورد."
مصاحبه 4: Caleb R، تحلیلگر فنی SEO
از چه زمانی شروع به تجربه سندرم ایمپوستر کردید؟
به عنوان مثال، 3 ماه پس از شروع من در اینجا، یکی از اساتید مدرسه کارشناسی ارشد من از من خواست که یک سخنرانی مهمان در مورد SEO برای خبرنگاران ارائه کنم. وقتی درخواست شد، احساس سردرگمی به من دست داد، از ترس اینکه مبادا در نهایت چیزهای نامنسجم و موجدار درباره برچسب ها و موضوعات عنوان کنم. بالاخره خوب شد از آن صحبت ها، من هنوز سؤالاتی برای مشاوره، تشکر فراوان و حتی چند سرنخ مشتری برای شرکت ما دریافت می کنم.»
ج:"صادقانه بگویم، این کمتر در مورد تسکین احساسات در خودم بوده است و بیشتر در مورد دانستن این موضوع بوده است که الف) افراد دیگر نیز احساس سندروم فریبنده دارند، ب) افراد کم صلاحیت نسبت به من احساس سندرم فریبنده ندارند، و ج) حضور در یک تیم با افرادی که به من می گویند اگر من یک احمق باشم - وقتی هیچ حدس و گمانی وجود ندارد، دانستن آنچه دارید بسیار آسان تر است و اگر شما یک مزخرف هستید، مزخرف است.
مصاحبه 2: وسلی اندرسون، تحلیلگر سئوی محلی
از چه زمانی شروع به تجربه سندرم ایمپوستر کردید؟
ج:"بخش بزرگی از آن این است که احساس می کنید هیچ وقت واقعاً هیچ سیگنالی به معنای واقعی بودن بزرگسالی وجود ندارد، حتی با اعداد قانونی برای نشان دادن چیزهای خاص. به عنوان یک کودک، هیچ کس به شما نمی گوید که بزرگسالی چقدر سخت است، بنابراین بزرگسال بودن همیشه وقتی سخت تر از آنچه که «آنها» می گویند، مانند یک مشت تکان دهنده است. شما اطرافیان خود را مدیرانی با قدرت بالا، وکلا، پزشکان می بینید و بیشتر شبیه آنها هستند بزرگسال چیست نه کسی که در خانه کار می کند و هر روز لباس خواب می پوشد.
در آن لحظاتی که احساس می کنم به کسی که اطلاعات بیشتری در مورد X SEO در مورد X دارد می گویم تا مشکل X را برطرف کند، آنگاه احساس می کنم یک شیاد. علیرغم اینکه می دانم مشکلی وجود دارد، احساس می کنم دارم وانمود می کنم که یک متخصص هستم و سعی می کنم یک متخصص واقعی را متقاعد کنم که تظاهر نمی کنم."
هدف این است که به نقطه ای برسیم که تعداد جملات تاکیدی بسیار بیشتر از لحظات شک و تردید باشد."
مصاحبه 5: نیک رایت، مدیر محتوا
ج:10 سال پیش، دقیقه ای که شروع کردم به دریافت حقوق واقعی از یک شغل «بزرگسال» برای انجام کار وب سایت، در مقابل دریافت پول نقد زیر میز. جستجو کردن در گوگل به چیزهایی که شبیه چیزهای ابتدایی بود باعث شد احساس کنم که اصلاً چیزی را می دانم."
با این حال، طرف دیگر این سوگیری منفی است، که در آن پاسخ عاطفی منفی به یک اتفاق بد قوی تر از پاسخ احساسی مثبت از یک اتفاق به همان اندازه مثبت است. بنابراین اگر 50 تأییدیه از تخصص خود دریافت کنید و 50 مورد از این احساس را تجربه کنید که به اندازه کافی برای متخصص بودن نمی دانید، مورد دوم شما را تحت تأثیر قرار می دهد.
از چه زمانی شروع به تجربه سندرم ایمپوستر کردید؟
چه کارهایی برای تسکین این احساسات انجام داده اید؟
فکر می کنید چه چیزی باعث ایجاد سندرم فریبنده شما شده یا آن را بدتر کرده است؟
آیا هنوز از سندرم ایمپوستر رنج می برید؟
ن: «فکر می کنم برای اکثر مردم، سندروم فریبنده نتیجه اعتماد بیش از حد به کمبود آمادگی است. و اندکی بدهی خوب و سالم است - شما را سرپا نگه می دارد. اگر تا حدودی آماده ارائه سخنرانی هستید، شغلی را بر عهده می گیرید، وارد موقعیتی می شوید که در مواجهه با آن زنگ زده هستید، اعتماد به خودتان باعث می شود دیگران نیز به شما اعتماد داشته باشند.
ج:بیشتر بدانید، بیشتر انجام دهید. این فقط تجربه است. هرچه کمتر مجبور شوید چیزی را در گوگل جستجو کنید، اصطلاحات و مفاهیم بیشتری را یاد بگیرید، کمتر احساس تقلب می کنید. مردم برای تخصص به شما مراجعه می کنند، مردم می گویند «اوه، بله، منطقی است، من آن را نمی دانستم»، و وقتی می دانید که حق با شماست، احساس می کنید به تخصص خود اطمینان بیشتری دارید.
ج:من یک رشته زبان خارجی بودم که در ترم آخرش کالج را رها کردم - هیچ مدرک رسمی یا گواهینامه ای در زمینه سئو، طراحی، توسعه وب سایت یا مدیریت و غیره ندارم. بنابراین، از نفس افتادم و احساس می کردم که هستم. باید جعلش می کردم تا اینکه درستش کردم. مردم به مدرسه می روند تا بدانند رایانه ها و وب سایت ها چگونه کار می کنند و بدهی های وام دانشجویی را جمع آوری می کنند و اصطلاحات مناسب را می دانند، و من برای هر مسئولیت جدیدی که به عهده می گرفتم، میمون ماشین تحریر بودم."
آیا هنوز از سندرم ایمپوستر رنج می برید؟
چه کارهایی برای تسکین این احساسات انجام داده اید؟
ن: «هر روز، تا حدی. با تجربه بیشتر، بردهای کوچک و اعتماد دیگران، ذره ذره از بین می رود.»
چگونه از سندرم ایمپوستر بهبود یافتید؟
W: «خواندن وبلاگ ها در سایت های سئو که به نظر می رسید همه افراد با داده هایشان و تغییرات ظاهری رتبه بندی آن ها را فهمیده اند، در حالی که من واقعاً آن را در نهایت ندیدم، متوجه شده اند.»
آیا هنگام کار در دنیای سئو، سندروم ایمپوستر را تجربه کرده اید؟ در نظرات به ما بگویید که برای شما چگونه به نظر می رسید و برای غلبه بر شک خود چه کرده اید.
منبع: https://www.localseoguide.com/seos-do-you-suffer-from-imposter-syndrome/
ن: "برای من، من با پرسیدن بسیاری از سوالات "احمقانه" و صادقانه بودن در مورد توانایی ها و دانش خود، سندرم فریبنده را کاهش می دهم.
با این حال، پس از حدود 10 سال کار در روزنامه نگاری و انتشارات، یک صنعت آشنا، به سئو و استراتژی محتوا جهش کردم. در عرض چند ماه، انواع و اقسام افرادی را داشتم که در مقایسه با شما و همکارانمان، سؤالات سئوی را از من می پرسیدند که من هیچ صلاحیتی برای پاسخ دادن به آنها نداشتم.
یکی از ترفندهایی که من واقعاً برای کمک به آن استفاده کرده ام «وارونگی» نام دارد که رفیق قدیمی کالج من جیمز کلیر در مورد آن می نویسد. این شامل تصور بدترین سناریو برای هر چیزی است. فکر کردن به همه راه هایی که ممکن است مشکلی پیش بیاید. سپس از همه آن چیزها اجتناب کنید.»
نتیجه
W: "صحبت کردن با افراد دیگر در صنعت! یاد بگیرید که همه تلاش خود را می کنند تا آن را کشف کنند. زمانی که از کنار سخنرانان کنفرانس و وبلاگ هایی که به نظر می رسید همه آن را فهمیده اند، گذشتم، آسان بود. یک دنیای سئو وجود دارد که همه در آن اطلاعات را به اشتراک می گذارند و سعی می کنند به یکدیگر کمک کنند."
مصاحبه 3: جن اوری، تحلیلگر سئو
از چه زمانی شروع به تجربه سندرم ایمپوستر کردید؟
فکر می کنید چه چیزی باعث ایجاد سندرم فریبنده شما شده یا آن را بدتر کرده است؟
"جعلان" افرادی هستند که احساس می کنند جعلی هستند. افرادی که ممکن است کار خود را به خوبی انجام دهند، اما احساس می کنند، در یک مقطع زمانی، به عنوان یک کلاهبردار یا به عنوان فردی که نباید موقعیت خود را حفظ کنند، "کشف می شوند".
ج: "هاهاها بله. همیشه - منظورم این است که امروزه می دانم که این سندروم فریبنده است، و می دانم که این احساسات لزوماً دقیق نیستند. اما منطق باعث نمی شود احساسات از بین بروند. من هنوز مطمئن هستم که آلارم ها به صدا در می آیند و از کشتی بیرون می روم (این یک شوخی در میان ماست).»